توی اتوبان نشستم کنار جوی آب و به صدای جوی گوش دادم
جوی آب از تولد باشکوه خود می گفت.
زمانی که دوباره به دنیا قدم گذاشت.
از زمانی که یک قطره شده بود و به یک قطر دیگر پیوست.
زمانی که تبدیل به جوی از آب شد.
و از شوق زمانی که به دریا خواهد پیوست سخن می گفت.
امشب شب عشق بازی است
شب عشق بازی با یار است
تا طلوع آفتاب عشق بازی می کنم
انقده آواز می خونم و صدات می کنم تا ببریم پیش خودت
بابا اسیرتم.......... سلام عزیز وبلاگ تیمیسی داری امیدوارم روز به روز بهتر بشه
حتما به ما هم یه سر بزن پشیمون نمیشی
راستی نظرت با تبادل لینک چیه موافقی یا نه
موفق باشی
www.jahromboy.blogsky.com
عشق چیره نمی شود ،
عشق می پرورد
عشق توان دارد
که در یک لحظه آن کند
که رنج به سختی می تواند در یک عمر فراهم آورد .
از این که در کنارم هستی ، بسیار شادمانم.
بودنت یاریم می کند که در یابم ،
جهان تا کجا زیباست.
.با سلام . منتظر حضور شما در دفتر عشق هستم.. شاد باشید. یا حق
قطره از ازل قطره نبود...قطره شد
وجود نداشت...وجود یافت
دریا از ازل وجود داشت..وجود نیافت
مثل او و ما...
یا حق
سلام عزیزم
متن جالب بود
موفق باشی
ماه تنها
سلام
ای ول داری ...
خیلی زیبا و دوست داشتنی نوشتی.عزیز.موفق باشی