حرف جوی آب

توی اتوبان نشستم کنار جوی آب و به صدای جوی گوش دادم
جوی آب  از تولد باشکوه خود می گفت.
 زمانی که دوباره به دنیا قدم گذاشت.
از زمانی که یک قطره شده بود و به یک قطر دیگر پیوست.
زمانی که تبدیل به جوی از آب شد.
و از شوق زمانی که به دریا خواهد پیوست سخن می گفت.

امشب شب عشق بازی است
شب عشق بازی با یار است
 تا طلوع آفتاب عشق بازی  می کنم
انقده آواز می خونم و صدات می کنم تا ببریم پیش خودت