فکر می کردم

به نام مهربان

نمی دونم چرا دارم آپ تو دی می کنم چیزی برای گفتن نیست

زمانی فکر می کردم با دوستان خیلی فاصله دارم اما فهیمدم فاصله من تا دوستانم از زمان نیز کمتر است

زمانی فکر می کردم با دوستان غریبه هستم اما فهمیدم من با خود غریبه هستم

زمانی فکر می کردم که باید عشق را پرورش داد اما فهمیدم که عشق مرا پرورش می دهد

زمانی فکر می کردم که باید  فکر کرد تا فهمید اما  فهمیدم که باید منتظر ماند تا فهمید

استدلال من فکر  نکنم سریع تر به جواب می رسم

شاد باشید

یا حق


تصور کن


تصور کن ا
گر حتی تصور کردنش سخته
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته
جهانی که تو اون پول و  نژاد و قدرت ارزش نیست
جوابی هم صدای ها پلیس زده شورش نیست
نه بمب هستی داره
نه بمب افکن
نه خم پاره
دیگه هیچ بچه ای پاش رو روی مین جا نمی ذاره
همه آزاد آزادن همه بی درد بی دردن
تو روزنامه نمی خونی نهنگ ها خود کوشی کردن
جهانی رو تصور کن بدون نفرت باروت
بدون ظلم خودکامه
بدون وحشت تابوت
جهانی رو تصاور کن پر از لبخند و آزادی
لبالب از لبخند وبوسه
پر از تکرار آبادی

تصور کن اگر حتی تصور کردنش جرمه
اگر با بردن اسمش گلو پر می شه از سرمه

تصور کن جهانی را که زندان یک افسانه است 
تمام جنگ های دنیا شدن مشمول آتش بست

کسی آقای آدم نیست
برابر با همه اند مردم
دیگه سهم هر انسان تنه هر دونه گندوم
بدون مرز و محدوده 
وطن یعنی همه دنیا
تصور کن که تو می تونی بشی تقدیر این رویا


برگی از زندگی من

 به  نام مهربان

 از امروز صبح می رم  گدای پیش همه عزیزام

یاحق