تنهای و جدای

به نام سرچشمه هستی

خیلی خیلی تنها شدم اصلا نمی دونم باید چی کار کنم سرگشته واقعا گیج شده همه چیز تغییر کرده و من محکوم شدم به تنهای و بی هم صحبت به همه کسای که اعتماد داشتم شک دارم کسای که می تونن کمک کن نمی کنن نمی دونه سرگشته چرا این کار رو می کنن خیلی سخته آدم به حد بی نهایت می رسه وای چقدر سرچشمه هستی بزرگه ببنید برای همین چیز هاست انسان که ما رو از دو جفت به وجود اورده - چقدر تو بزرگی

الان سرگشته مونده با کلی سوال و تست های که خراب کرده و کلی کار که باید برای امروز انجام می داد نداده وای که چقدر خراب کردم !!

هیچ کس حرف های سرگشته رو نمی فهمه

نازننین کجای که واقعا بهت احتیاج دارم

قلم زن بزرگ تو یک کمکی کنه که همه برای رسیدن به تو :(((((((((((

 

سرگشته و ماجرای که متاسفانه....

به نام سرچشمه هستی

دیروز یکی از دوستان نازنین از من سوال کرد که شما مومن هستی (منظوراش اسلام آخوندی و پیرو  ازعقیده این سبک نو اسلام است ) !!

که من از سوال این نازنین خیلی تعجب کردم  چون فکر می کردم این وب لاگ مدل اش جوری هست که افراد با یک کم تفکر متوجه طرز فکر سرگشته می شن !

نازنینی که اینجا می خونی من اسلامی که این آخوندها قبول دارن رو اصلا قبول ندارم بذارید راحتون کنم

در این اسلام نوین که از زمان صفویه مد شده و با اسلام به نفع خودشون استفاده می کنن رو بگم و سبک خود سرگشته رو هم بیان می کنم :

اسلام جمهوری اسلامی ایران :

تاریخچه این اسلام بر می گرده به اول حکومت صفویه وقتی ملاصدار که دلم واقعا براش می سوزه .

ملاصدرا اون صحبتی کرد که یک جور های کسه کوزه بقیه رو بهم زد و حرف اش باعث شده که ۱۱سال توی کویر قم در تبعید باشه اون سخن زیبا و دل نشین چنین است :

انسان باشعور  تقلید نمی کنه

این رو از  قول فیلسوف بزرگ اسلام گفتم که نگید که سرگشته می خواد ذهنیت غلت ایجاد کنه
بگذریم عقیده من در مورد اسلام و ... چنین است

عقل . کتاب. سنت و بعد اگه نفهمیدم سوال می کنم نه از یک شخص مشخص از کسی که حرف اش این باشه بعد اگه قبول کردم می پذریم ولی اگه برام مورد قبول نبود یعنی فکر کنم اشتباه است اصلا قبول نمی کنم

ولی اسلام جمهوری اسلامی :

تقلید .سنت. کتاب . عقل

این شیره طرز فکر من است حالا دیگه بماند (این جمله یادتون نره موسی سی دین خود عیسی سی دین خود )


الان می خواستم از حدیث امام حسین و کار بزرگی که کردن که الان جرات نمی کنن بگن وفقط برای اهداف خاصی گوشه ای از فداکاری امام حسین و یاران اش رو که بنا به هدفی که داشت به نمایش می ذارن !

شما فکر می کنید چرا این کار رو می کنن و فقط از طرز کشته شدن این عزیزان می گن ! می دونم که همه داستان امام حسین رو می دونید ولی بذارید یک بار دیگه و از دید سرگشته براتون بگم :

زمانی که حضرت علی به شهادت رسید و یا به قول ایشون رستگار شد مردم کوفه با امام حسن بیعت کردن بعد معاویه که بنا به منافع اش با امام حسن وارد جنگ شد و توی اون جنگ که اول اش  امام برتری داشت معاویه با نفوذ و خریدن اطرافیان امام حسن که در جنگ با هاش بودن موفق شد که امام حسن رو راضی به بیعت کنه و امام حسن هم مرد جنگ بود ولی ایشون سلاح دوسنت که وارد جنگ نشه. ( اگه امام حسن وارد جنگ می شده داستان به همین جا پایان پیداه می کرد و نمی تونست ان این عزیز ان چهره واقعی بد قولا و منحرفا اسلام و کسای که از اسلام برای منعت خودشون رو نشون بدن شما خودتون بعد توضیج سرگشته تامل کنید متوجه می شید ) امام حسن مرد جنگ بود مطما ولی بیعت کرد  و یک سری شرایط گذاشت که  مهم ترین شرط ایشون این بود که معاویه حق نداره برای خودش جانشین تایین کنه (یک مقایسه کنید با زمان) بعد از امام حسن که به شهادت رسیدن امام حسین حالا به احترام برادراش  و بهتر نمایش دادن بیعت گذارن واقعی طول تاریخ صبر کرد تا قیام اش بر علیه بیعت و دروغ به شکلی باشه که ملت های مسلمان از این بیعت گذار های دروغ یک درس گرفته باشن.

خلاصه امام حسین بعد از مرگ معاویه که وصیت کرده بود یزد جانشین اون بشه باعث شد که امام حسین بنا به بد قولی و جلو گیری از استبداد و جلوگیری از ظلم و  برگشتن حق مردم و ایجاد اسلام شروع به قیام کنه و بره به طرف کوفه و در سر راه به مکه رسید وقتی که به مکه رسید ماه ذی حجه بود و رسم هست که اگر کسی که در مراسم حج (مسلمانی ) به مکه رسید صبر کنه که مراسم حج تمام شه و در این زمان هم نامه  مردم کوفه می رسه که ما منتظر شما هستیم که باید و خلیفه بشید و با شما بیعت کنیم امام حسین پسر عمو اش رو به کوفه برای بررسی می فرسته و در کوفه از پسر عموای امام حسین استقبال می شه تا وقتی که یزدیان وارد کوفه می شن و دوست دوره گرفتن پسر عمو امام حسین و پسرانش رو می دن و می کشن این ها رو بعد وقتی که به امام حسین این خبر می رسه ایشون در صحرای کربلا بود و به حر دستور می دن که کسی حق نداره از این صحرا وارد کوفه بشه حر هم به پیشواز امام حسین می رود و از ایشون می گه که من مامور هستم و باید انجام وظیفه کنم و می دونم شما نوه پیغمبر خدا هستی ولی من هم مامور هستم  خلاصه امام حسین همون جا متوقف می شه تا سپاهیان یزد می رسن و حر هم که نمی دونسته و فکر نمی کرد ماجرا به اینجا برسه خلاصه به یک بهانه می رسه خدمت امام و می گه من می خوام با شما باشم و ابراز پشیمانی می کنه.

امام حسین روز قبل از شروع جنگ به سپاه همراهش می گه اینجا به بعد حرف رسیدن به حکومت وپیروزی نیست و هر کی موند فردا می میره و هر کی می خواد بره به سلامت (که اینجا جای تفکر داره) خلاصه فرداش امام حسین به ظاهر شکست می خوره ولی اینجا جای صحبت بسیاره !

بریم سراغ هدف و دید دیگه ای :

امام حسین به ما ها نشون داد که کسی که از اولش دورغ بگه به نوه پیغمبر رحم نمی کنه چه برسه ...

امام حسین به ما نشون داد که نباید زیر بار اسلامی که توش  دروغ وکلک هست رفت و از شون پیروی کرد

امام حسین  به ما یاد داد که همه اطرافیانی که با ما هستن سر عمل که می شه تعدادشون به انگشتان دست می رسه

امام حسین هدف اش از این جنگ که اول اش جنگ نبود بیان خیلی صحبت هاست  که بیشتر اش رو جایز نمی دونه بگه سرگشته.

خوب حالا نازنینی که می خونی  چه فکر می کنی  در مورد اینکه چرا از این ماجرای بزرگ هدف های امام حسین رو بیان نمی کنن و طرز شهادت این بزرگوارن رو بیان می کنن

نتیجه گیر باشما

دلم خیلی خونه از شهادت امام حسین و کارش به این بزرگی چی ساختن

حافظ و ملاصدار توی زمان خودشون قشنگ  زاهدان روشناخته بودن
 (درضما این فکر مال منه به قول قدیمی ها این دیونه است و دیونه از حکم رهاست )