به نامی سرچشمه هستی
ولی امروز یک روز خیلی خوب و دل نشینی برای سرگشته بود سرگشته توی بارون وبرف آرامش داره نمی دونه علت اش چیه.
سرگشته توی بارونی یک حس دیگه ای داره و فکر می کنه که بارون بهش انرزی می ده حالا نمی دونم اینجوری هست یا نه ولی فکر می کنه که اینجوری هست .
امروز با خواهرش و برادراش توی برف رفت برای عکاس به یکی از پارک های شهراش خیلی احساس آرامش می کرد واصلا متوجه موقعیت مکان و زمان نبود خلاصه خیلی لذت برد تو اونجای که من خوندم همه انسان ها یک مکان خاص برای خودشون دارن ولی ممکنه ندون توی اون مکان احساس آرامش خاصی دارن ممکنه اون ممکن رو ندون ولی حتمی همچین مکانی دارن که توش احساس آرامش دارن و خواسته یا ناخواسته برای فکر کردن یا مواقع که انسان خسته است به اونجا پناه می برن .
سرگشته تو این روز برفی یک سری عکس گرفت که بعد لینک اش رو می ذارم فعلا این رو تقدیم می کنم به نیم ها دیگر (حالا پیدا کنید پرتقال فروش را )
الان زیاد حال خوش آیندی ندارم ولی یک حسی می گفت به سرگشته باید روی این مورد یک صحبت بشه.
به نظر شما اگر فراق نبود توی وصال لذتی بود !
بریم سر موضوعی که همه حداقل یک بار این موضوع براشون اتفاق می افته اگر نیفتاده حتمی می افته :
نمی دونم تا حالا این موضوع رو برخورد داشتید با نه ولی برای سرگشته خیلی اتفاق افتاده.نمونه اخری که داشتم نیم دیگر خودم رو که دیدم توی دیدار اول حس کردم که 2500 سال که می شناسم اش وبعد متوجه شدم اون هم حسی مشابه نصبت به سر گشته داره وبعد به چیز های عجیب غریبی رسیدم تجربه کردیم.
خوب - اگر قبلا همچین اتفاقی افتاده باشه بهتر متوجه منظور سرگشته می شید این حس یک حس واقعی و دلیلی اصلا منطقی نداره بذارید توی ارسال بعدی در مورد این موضوع صحبت بشه از اونجای که من پائولو رو خیلی قبول دارم از نظر اون هم براتون می گم
به ذات خودتون ایمان داشته باشید
ذات همه چیز پاک