شاهزاده عرب و جنگ جهانی سوم

بدون مقدمه :

این مطلب روی توی وب گردی که داشتم توی سایت پی p30world پیدا کردم ببنید :

مقدمه

هنگامى که پل ترنر Paul Turner تهیه کننده معروف استرالیایى در طى برنامه‏اى ماهواره‏اى تحت عنوان: نوستر آداموس: مردى که فردا را پیش‏بینى مى‏کند. خطر روزافزون ایران وانقلاب اسلامى ایران براى غرب و تمدن غربى مطرح کرد و در طى این برنامه تمام آنچه را که نوسترآداموس در بیش از 390 سال پیش از آن تاریخ »آگوست 1989م« پیشگوئى کرده بود منتسب به ایران کرد؛ هیچ سیاستمدارى حرف وى را چندان جدى نگرفت؛ چرا که موقعیت ایران در سال 1989، نه تنها به هیچ وجه مناسب نبود؛ بلکه به واسطه جنگ تحمیلى و عواقب ناشى از آن و تحریمهاى شدید اقتصادى بسیار شکننده و حساس بود. لیکن پس از به واقعیت پیوستن واقعه یازدهم سپتامبر در آمریکا که اتفاقاً در فیلم به صراحت به آن اشاره مى‏شود (وقوع دو انفجار مهیب و عظیم در New City) همگان شگفت‏زده و نگران شدند؛ به نحوى که رئیس‏جمهور نه چندان باهوش آمریکا، پس از وقوع این حادثه به تبعیت از نوسترآداموس، ایران را هم یکى از »محورهاى شرارت« در جهان معرفى کرد و از این طریق بر وحشت و ترس عمیق هیأت حاکمه آمریکا از ایران (پرشیا) صحّه گذاشت.

در این مقاله سعى نگارنده بر آن نیست که بر پیشگوئیهاى نوسترآداموس صحّه بگذارد یا از آن دفاع کند و یا به هر طریق ممکن آن را خزعبلاتى هذیان‏گونه جلوه دهد؛ بلکه حداکثر کوشش نگارنده بر آن است که دیدگاه غرب و تمدن غربى نسبت به پیشگوئیهاى شگفت‏آور نوسترآداموس را مورد بررسى و مداقه قرار داده و این پیشگوئیها را که اغلب درباره ایران یا کشورهاى اسلامى بوده؛ مورد بررسى قرار دهد. البته بایستى در نظر گرفت که بدون شناخت این پیشگوى کبیر نمى‏توان حساسیتهاى انسان غربى نسبت به انسان شرقى را شناخت؛ چرا که اغلب سیاستمداران و متفکران غربى عمیقاً به ستاره‏شناسى، طالع‏بینى و آینده‏نگرى همراه با ادبیات رمزى (Occult) معتقدند و حتى نظریه‏پرداز معروف هاروارد؛ یعنى ساموئل هانتینگتون نیز تئورى برخورد تمدنها The clash of) (civilizations را از نوسترآداموس به عاریت گرفته است. پیشگویى نوسترآداموس درباره واقعه یازدهم سپتامبر و تأثیر شگرفى که بر نگرش و فرهنگ آمریکایى گذاشت مى‏تواند منجر به تحولى اساسى نسبت به دیدگاه غرب درباره انقلاب اسلامى ایران شود، همانکه نباید به سادگى از کنار آن گذشت.

»... آسمان، در چهل و پنج درجه (مختصات جغرافیایى نیویورک؟!) خواهد سوخت، آتش به شهر جدید (New City)، نزدیک مى‏شود.1

جالب‏ترین نکته در مورد پیشگوئیهاى نوسترآداموس آن است که وى به ندرت نام کشورى را به صراحت و آشکارا ذکر مى‏کند، حال آنکه در مورد ایران (Parsia) به صراحت عنوان مى‏کند که ایران، جهان را تسخیر خواهد کرد. ایران از طریق آناتولى، فرانسه و ایتالیا را فتح خواهد کرد و بالاخره ایران باعث وقوع جنگ جهانى سوم خواهد شد.2 بنابراین، در گام نخست بایستى نوسترآداموس را بیشتر و بهتر بشناسیم و راز و رمز تأثیرگذارى وى بر تمدن غربى را از این طریق دریابیم.

میشل دونوسترادام Michel De Nostradame که بیشتر با نام لاتین خود؛ یعنى نوسترآداموس (Nostr Adamus) شناخته شده است؛ در روز چهاردهم دسامبر سال 1503 م. در ناحیه سن رمى فرانسه متولد شد.

خانواده وى از شجره پزشکى یهودى و ایتالیایى الاصل بود. پدر بزرگ وى در شکل‏گیرى و تربیت نوسترآداموس نقش اساسى داشته و آموزه‏هاى اشراقى مکتب کابالیست‏ها را مستقیماً به وى تعلیم داده است. نوسترآداموس در سن 22 سالگى از دانشگاه بسیار معتبر آن روزگار فرانسه؛ یعنى مون‏پلیه در رشته پزشکى فارغ‏التحصیل شد و براى نجات بیماران از بیمارى مرگ سیاه یا طاعون، بلافاصله مشغول به کار شد. شاوینى، پیرو و مفسر معروف نوسترآداموس مى‏نویسد که وى سه سال تمام بر روى نخستین اشعار وحى‏آمیز خود که از آینده و رویدادهاى آن خبر مى‏آورد کارکرد و در سال 1555م. دفترى را - که در بر گیرنده بیش از سیصد پیشگویى شعرگونه بود - به پسرش سزار هدیه کرد. سپس در سالهاى بعد مجموعه کاملى از شعرواره‏هاى نوسترآداموس در 1000 قطعه؛ یعنى 10 سانتورى که هر سانتورى مشتمل بر 100 قطعه بود، را منتشر شد. نوسترآداموس بر خلاف شایعات واهى و عبثى که پیرامون شیطان‏پرستى و خداستیزى به وى نسبت داده‏اند، فردى عمیقاً مؤمن و پاى‏بند به مذهب کاتولیک به بود و در نامه‏اى به پسرش صریحاً متذکر مى‏شود که:

»... و از زمانى که اراده ذات خداوند متعال بر این قرار گرفته که تو فقط در نور طبیعى و در این نقطه زمین به دنیا بیایى... از آنجایى که برایم ممکن نیست نوشته‏اى را به صورت رسمى و کامل برایت به ارث بگذارم؛ چون بر اثر بى‏عدالتى و گذشت زمان نابود خواهد شد...؛ چون که همه چیز تحت اختیار و سلطه قادر متعال و خداوند یکتا قرار دارد.

در واقع او با این عبارات، صریحاً اشاره به عدم اصالت ادبیات رمزى علم اخترشناسى و طالع‏بینى نموده است و همه اراده‏ها را موکول به خواست و اراده خداوند متعال مى‏نماید.

بررسى پیشگوئیهاى نوسترآداموس درباره »جهانى شدن انقلاب اسلامى ایران«

»شاهزاده عرب، مریخ، خورشید، ناهید، شیر، حکومت کلیسا را از طریق دریا از پاى در خواهد آورد، از جانب ایران (پرشیا) بیش از یک میلیون پرهیزگار به بیزانس و مصر، به سوى شمال هجوم خواهند آورد.«3

»از کشور عربى خوشبخت (در منطقه غنى و ثروتمند اعراب) شخصى قدرتمند و مسلط بر شریعت [حضرت] محمد(ص) زاده خواهد شد، اسپانیا را به دردسر انداخته و بر گرانادا (غرناطه) مستولى مى‏شود. از طریق دریا بر مردم نیکوزیا ظفر خواهد یافت.«4

»مرد مشرقى از محل استقرار خویش خارج خواهد شد، براى دیدار فرانسه از کوه آپونین خواهد گذشت، از فراز آسمان، از برف‏ها، دریاها و کوهها گذر خواهد کرد و همگان را با عصایش مضروب خواهد کرد...«5

ادبیات رمزآلود، واژه‏اى است که به بهترین نحو مى‏تواند عمق معانى شعرواره‏هاى نوسترآداموس را بیان کند؛ چرا که طبق نظر اغلب مفسران معروف نوسترآداموس؛ یعنى اریکاچیتهام، گى بوحک و ژان شارل دو فن برون، حداقل وقایع ذیل را مى‏توان بدون هیچ شک و تردیدى از میان شعرواره‏هاى رمز آلود نوسترآداموس بر شمرد:

آتش‏سوزى بزرگ لندن در سال 1666م. اعدام چارلز اول، روى کارآمدن حکومت مذهبى کرامول در انگلستان، وقوع انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، رویارویى استالین و تروتسکى پس از مرگ لنین، اضمحلال رژیم شوروى، اعدام لویى شانزدهم و مارى آنتوانت، به قدرت رسیدن ناپلئون و انتخاب لقب امپراتور توسط وى، به قدرت رسیدن هیتلر و رژیم نازى، به قدرت رسیدن موسولینى در ایتالیا و ژنرال فرانکو در اسپانیا، ترور کندى، سقوط شاه ایران و وقوع انقلاب اسلامى در ایران، رهبرى امام خمینى(ره) از فرانسه - او دقیقاً عنوان مى‏کند که رهبر ایران از فرانسه باعث سقوط شاه ایران مى‏شود - ، وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و آتشى که در برجهاى دوقلوى شهر جدید (نیویورک) ایجاد مى‏شود و بسیارى از حوادث تاریخى دیگر از سالهاى 1555 میلادى به بعد که حدوداً 450 سال را دربر مى‏گیرد.

دو محاصره،

در گرمایى سوزان، انجام مى‏گیرد.

آن مرد،

از فشار تشنگى،

به خاطر دو فنجان مملو از آب،

کشته مى‏شود.

دژ نظامى، مملو مى‏شود،

و یک آرمانگراى کهنسال [امام خمینى (ره)]

نشانه‏هاى نیرا (سرزمین ایران) را

به اهالى ژنو [سازمان ملل متحد]

نشان خواهد داد.«6

رهبر پاریس،

اسپانیاى بزرگ را اشغال مى‏کند،

کشتیهاى جنگى

در برابر مسلمانان [محمدى‏ها] که از پارتیا [ناحیه‏اى در ایران] و مدیا [ناحیه‏اى در ایران] برخاسته‏اند، مى‏ایستند. آن مرد، سیکلاد [اروپا] را تاراج مى‏کند، و آنگاه انتظارى بزرگ در بندر یونان حکمفرما مى‏شود.

در مجموع نوسترآداموس به این موضوع به صراحت اشاره مى‏کند که ایران (پارت، نیرا، پرشیا، مدیا) با کمک مسلمانان سراسر جهان، از جمله کشورهاى عربى و مخصوصاً سوریه، عربستان سعودى و لیبى حکومت مقتدرى را تشکیل مى‏دهند و پس از جنگى مذهبى که هسته آن از لبنان شروع مى‏شود و عمدتاً بر علیه اسرائیل است، جهان را به تسخیر خود درمى‏آورند و سپس جنگى جهانى و عظیم رخ خواهد داد و جهان نابود خواهد شد.7

در هنگامه دمیدن خورشید،

آتش بزرگ، دیده خواهد شد؛

صدا و روشنایى،

در امتداد شمال، ادامه خواهد یافت.

در میانه کره خاک،

مرگ و آواى مرگ، شنیده خواهد شد؛

مرگ از درون سلاحها،

آتش و خشکسالى

آنان را به انتظار خواهند نشاند.

در خاتمه، این سرزمین به واسطه جنگ جهانى سوم نابود و نامسکون خواهد شد.8

سرزمین مسکونى،

از سکنه خالى خواهد شد؛

براى به دست آوردن سرزمینها،

جدال و اختلاف شدیدى درمى‏گیرد؛

قلمروها به مردانى سپرده خواهد شد؛

که از غرور و سربلندى تهى خواهند بود.

سپس، براى برادران بزرگ،

نفاق و مرگ

پیش خواهد آمد.

و از چنین برمى‏آید که ایران، جهان را ابتدا از طریق حمله به ترکیه (و مقدونیه) به تصرف خود درخواهد آورد:

شب در آسمان، مشعلى رو به خاموشى، دیده خواهد شد. در مرکز رن، جنگ و خشکسالى به بار مى‏آید، کمک خیلى دیر مى‏رسد. پرشیا (ایران) حمله آورده و ماگدونیا و در جاى دیگر مى‏گوید: (مقدونیه) را به محاصره درمى‏آورد.9

تو اى فرانسه!

اگر،

از آبهاى لیگوریا گذر کنى؛

خود را،

در میانه دریا و جزایر،

در محاصره خواهى یافت؛

و پیروان محمد،

در برابر تو خواهند ایستاد.

و همچنین

تو، اى دریاى آدریاتیک!

استخوان خران و اسبان را

خواهى جوید.10

و باز مى‏گوید:

آن مرد،

با سلاحها و آتش درخشان،

در نزدیکى دریاى سیاه،

از پرشیا براى تسخیر ترابوزان

خواهد آمد.

فاروس و میتیلن به لرزه در خواهد آمد؛

خورشید،

دریاى آدریاتیک را که مملو از اجساد اعراب است؛

روشن خواهد کرد.11

و سپس نوسترآداموس، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدریجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح مى‏دهد:

»کسوفى در پیش خواهد بود که از زمان آفرینش گیتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح و از آن زمان تا به امروز هرگز رخ نداده است و جهان چنین ظلمتى به خود ندیده است...«12

که در این مورد آیات مربوط به قیامت در سوره قیامت به ذهن انسان تداعى مى‏شود:

فإذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر یقول الإنسان یومئذ أین المفرّ.

هنگامى که بینایى خیره مى‏گردد، و ماه فرو مى‏رود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان مى‏گوید: به کجا فرار کنم؟

»مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پیش خواهد تاخت. از سوى اهالى بیزانس به او خیانت خواهد شد. از شهر قدیمى رودس به پیشواز او خواهند آمد، از جانب هانگرى [مجارستان] متحمل آزار بسیار خواهد شد.«13

»در حوالى دریاى آدریاتیک بر اثر توفانى عظیم، کشتى غرق مى‏شود و زمین به لرزه درآید و به سوى آسمان پرتاب مى‏شود و دوباره فرو مى‏افتد؛ در مصر جنبش پیروان محمد افزایش مى‏یابد و پیکى به (آن سوى مرزها) فرستاده مى‏شود تا خبر را اعلان کند

»... شهرها آلوده و کثیف گشته، باعث اعتراض و شرمسارى زیادى خواهد شد، و تاریکى و جهل فقط با درخشش نور از بین مى‏رود و با تغییراتى حکومت جهل و ظلمت پایان خواهد یافت...«

رهبرى اصلى مشرق زمین با شورشهاى زیادى روبرو خواهد شد، که اکثراً از طرف شمالى‏ها و غربى‏هاى مغلوب شده است، که عده‏اى کشته و برخى مورد آزار قرار گرفته‏اند و بقیه در حال گریزند و فرزندانشان که از زنان متعددى هستند، زندانى شده‏اند.14

م.پ. ادوارد در کتاب خود در باب پیشگوئیهاى نوسترآداموس نقل مى‏کند که سانتورى هشتم، قطعه 6 مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است:

»... جنگ و خونریزى براى مرتبه سوم حتمى است؛ آتش به حدى است که دریاها به جوش مى‏آید و از دولت‏ها فقط دو دولت و از جهان فقط نیمى باقى مى‏ماند...«15

شاهزاده لیبیایى [که نماینده حکومت ایران است] در غرب به قدرت خواهد رسید، یک فرانسوى از اعراب به شدت مکدر خواهد شد، دانشمند ادیب [ادبا] خود را با اوضاع وفق خواهند داد، زبان عرب بر فرانسه پیشى مى‏گیرد...«16

در نزدیکى سوربن جهت حمله به مجارستان

قهرمانى از اهالى برودها [سیاه‏پوستان] به آنان هشدار خواهد داد.

رهبر بیزانس، سالون از اسلاوینا،

آنان را به شریعت محمد[(ص)] در خواهد آورد.

همچنین نوسترآداموس در چنین مى‏سراید که:

»امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد؛

پیروان اسماعیل جایگاه بى‏مانع خواهند یافت.

آدمهاى نادان همچنان خواستار کارمانى [شریعت کهنه] هستند. تمامى حمایت کنندگان [محمد»ص«] سراسر گیتى را خواهند پوشاند.«17

بنابراین، نوسترآداموس در اغلب سانتورى‏ها از جمله سانتورى 5 نسبت به فتح جهان به وسیله شریعت حضرت محمد(ص) به غرب و تمدن غربى هشدار مى‏دهد و به جهانیان اعلام مى‏کند که روزى مسلمانان به رهبرى ایران و تمدن ایرانى بر جهان مسلط خواهند شد که این بى‏شک در پیوند با گسترش و جهانى شدن انقلاب اسلامى ایران است.

 

سرگشته این رو مطما هست که این اتفاق می افته البته کسی که این کار رو می کنه نه جناب خامنه ای است نه هیچ کدوم از سران مملکتی است که الان همه می شناسن اش این اتفاق حتمی اتفاق خواهد افتاد ولی زمان اش از یک ام از نزدیکی دوره ولی در چند سال آینده اتفاق می افته البته نه به این شکل.

کسی که پرچرمدار می شه هیچ کس اصلا نمی شناسته اش وحتی همه اطرافیان اش براشون باور نکردنیه.

بدون شرح (سیاسی)

امروز روز 22 بهمن سال 83 سال پیروزی انقلاب ملت ایران بود و عده ای که از نظر سرگشته خارج هستن به خیابان ها ریختن وشعار مرگ بر آمریکا می دادن که عده شون زیاد هم نبود البته توی شهر ما یعنی من رفتم توی راهپیمای و از یکی از ساختمون های بلند بررسی کردم جمعیت کمتر از 100 هزار نفر بود هر چند این جمعیت از اطراف شه ما بودن ولی 100 هزار بودن جمعیت شهرکه سرگشته توش زندگی می کنه نزدیک 2.5 میلیون جمعیت دارن و از اونجای که این تظاهارت در حقیقت یک آمارگیری هم بود بخاطر اوضاع خیط سیاسی که همه دونیا توجه داشتن به این تظاهارات . حالا می خوام یک امار جالب بهتون بدم که می دونید ولی تکرارش بد نیست :

جمعیت شهر- دومیلیون هشتصدهزار نفر

جمعیت افرادشرکت کننده - یک رقمی که اصلا نبوده بخوایم بگیم -دویست هزار نفر

یعنی به عبارت دیگه ای 8% مردم شهر سرگشته در این تظاهرت یا نمی دونم هر چی شرکت کردن

واقعا جامعه معیاری است هرچند که این دویست هزار نفری هم که فرضی گرفته شد سرگشته مطما هست خیلی هاشون مال شهراش نبود وجمعیتی زیاداش سرباز بود ولی به هر صورتی می شه 8% درصد افراد شهراش پس کو مردمی که اول انقلاب برانداختن پهلوی دوش به دوش هم ریختن خیابون به امید اینکه یک حکومت آزاد و در رفاه اجتماعی واقتصادی زندگی کنن ولی حالا که یک چیز دیگه ای اتفاق افتاده دیگه پیش ملت جای گاهی ندارن اگر هم الان زندن بخاطر اسم اسلامی که الم کردن و زیر پرچم اش به هر کاری که بخوان دست می زنن و این فکر رو توی جامعه جهانی درست کردن که کتاب قرآن کتاب مردم تروریست هست.

این رو سرگشته مطما هست که کارشون بی جواب نمی مونه.

یک چیز جالب امروز توی اخبار ساعت دو ظهر اعلام کرد که در رشت 2 متر برف اومده و راها ارتباطی قطع شدن وخیلی از مسافران در راه در محاصره برف هستن اونوقت سران مملکتی دو مراتب نظامی دارن توی خیابون مرگ بر امریکا می گن تا حالا که انقدر مرگ بر آمریکا گفتی چقدر پیشرفت کردیم چقدر آمریکا ترسیده !!! بجای این مسخره بازی ها و برسید به کاری خودتون و کارتون رو درست انجام بدید تا اگر یک روز 2 متر برف اومد تمام سیستم های خدماتی شهر قطع نشه مثل هم وطن های عزیز که توی رشت الان نه آب دارن نه برق نه گاز نه تلفن

همین آمریکای که می گید شیاطن هست از این حرف ها کی مردم یک شهراش از سرما یخ زدن و مسئولین مملکتی بیان بگن مرگ بر ایران این سرزمین کفار که نصف کشوراش هر سال برف وطوفان و ........ میاد پس چرا دچار مشکل نمی شه چون هر کسی وظیفه خودش رو می دونه و درست انجام می ده شما هم بجای ریختن توی خیابون وشعر بی خودی دادن برید کارتون رو درست انجام بدید که دیگه همچین اتفاقی نیفته .

 

دو خط موازی

به نام سرچشمه هستی

دیروز داشتم دنیال مطالب جالبو می گشتم برای یک مجله بعد همه صفحات رو ذخیره کردم تا بعد بهشون نگاه کنم توی یکی از این صحفه های که ذخیره کردم به یک مطلب جالب برخوردم و گفتم این رو حتمی باید شما هم در جریان باشید شاید قبول داشته باشید شاید هم نه !

مطلب رو توی سایت کلوب دیدم . داستان دوخط که از هم خوششو ن میاد چون باهم موازی بودن :

ما به هم نم? رسیم آخر باز? همینه آخر عشق دوتا خط مواز? همینه

دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید.

آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد .

و در همان یک نگاه قلبشان تپید .

و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند .

خط اولی گفت :

ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم .

و خط دومی از هیجان لرزید .

خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ .

من روزها کار میکنم.میتوانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم ، یا خط کنار یک نردبام .

خط دومی گفت : من هم میتوانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ، یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت .

خط اولی گفت : چه شغل شاعرانه ای و حتما زندگی خوشی خواهیم داشت .

در همین لحظه معلم فریاد زد : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .

و بچه ها تکرار کردند : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .

دو خط موازی لرزیدند . به هم دیگر نگاه کردند . و خط دومی پقی زد زیر گریه . خط اولی گفت نه این امکان ندارد حتما یک راهی پیدا میشود . خط دومی گفت شنیدی که چه گفتند . هیچ راهی وجود ندارد ما هیچ وقت به هم نمی رسیم و دوباره زد زیر گریه .

خط اولی گفت : نباید ناامید شد . ما از صفحه خارج میشویم و دنیا را زیر پا میگذاریم . بالاخره کسی پیدا میشود که مشکل ما را حل کند .

خط دومی آرام گرفت و آن دو اندوهناک از صفحه کاغذ بیرون خزیدند از زیر کلاس درس گذشتند و وارد حیاط شدند و از آن لحظه به بعد سفرهای دو خط موازی شروع شد .

آنها از دشتها گذشتند ...

از صحراهای سوزان ...

از کوهای بلند ...

از دره های عمیق ...

از دریاها ...

از شهرهای شلوغ ...

سالها گذشت وآنها دانشمندان زیادی را ملاقات کردند .

ریاضی دان به آنها گفت : این محال است .هیچ فرمول ریاضی شما را به هم نخواهد رساند . شما همه چیز را خراب میکنید .

فیزیکدان گفت : بگذارید از همین الان ناامیدتان کنم .اگر می شد قوانین طبیعت را نادیده گرفت ، دیگر دانشی بنام فیزیک وجود نداشت .

پزشک گفت : از من کاری ساخته نیست ، دردتان بی درمان است .

شیمی دان گفت : شما دو عنصر غیر قابل ترکیب هستید . اگر قرار باشد با یکدیگر ترکیب شوید ، همه مواد خواص خود را از دست خواهند داد .

ستاره شناس گفت : شما خودخواه ترین موجودات روی زمین هستید رسیدن شما به هم مساویست با نابودی جهان . دنیا کن فیکون می شود سیارات از مدار خارج میشوند کرات با هم تصادم می کنند نظام دنیا از هم می پاشد . چون شما یک قانون بزرگ را نقض کرده اید .

فیلسوف گفت : متاسفم ... جمع نقیضین محال است .

و بالاخره به کودکی رسیدند کودک فقط سه جمله گفت :

شما به هم می رسید .

نه در دنیای واقعیات .

آن را در دنیای دیگری جستجو کنید .

دو خط موازی او را هم ترک کردند و باز هم به سفرهایشان ادامه دادند .

اما حالا یک چیز داشت در وجودشان شکل می گرفت .

« آنها کم کم میل رسیدن به هم را از دست می دادند »

خط اولی گفت : این بی معنیست .

خط دومی گفت : چی بی معنیست ؟

خط اولی گفت : این که به هم برسیم .

خط دومی گفت : من هم همینطور فکر میکنم و آنها به راهشان ادامه دادند .

یک روز به یک دشت رسیدند . یک نقاش میان سبزه ها ایستاده بود و بر بومش نقاشی میکرد .

خط اولی گفت : بیا وارد آن بوم نقاشی شویم و از این آوارگی نجات پیدا کنیم .

خط دومی گفت : شاید ما هیچوقت نباید از آن صفحه کاغذ بیرون می آمدیم .

خط اولی گفت : در آن بوم نقاشی حتما آرامش خواهیم یافت .

و آن دو وارد دشت شدند و روی دست نقاش رفتند و بعد روی قلمش .

نقاش فکری کرد و قلمش را حرکت داد

و آنها دو ریل قطار شدند که از دشتی می گذشت و آنجا که خورشید سرخ آرام آرام پایین می رفت سر دو خط موازی عاشقانه به هم می رسید

 

حالا به سرگشته اجازه بدید این ماجرا رو ازدید خودش بگه :

شما وقتی که نیمه گم شده واقعی خودتون رو ببنید غیر ممکنه بهش برسید سرگشته دلیل اش رو نمی دونه ولی خودش هم گرفتار این ماجراست البته دو خط موازی همون طور که اون کودک (قدیمی ها می گن حرف راست رو از بچه بشنو) :

شما به هم می رسید .

نه در دنیای واقعیات .

آن را در دنیای دیگری جستجو کنید .

حرف اش کاملا درست چون من نیمه دیگه ام رو توی چند دوره دیدم و حتی همیشه آرزو کردیم که توی زندگی بعدی هم باز همدیگه رو پیدا کنیم ولی می دونیم که اگر به ظاهر بهم نمی رسیم ولی ما همیشه باهم هستیم البته ما توی دنیا دیگری همه دیگه رو حس می کنیم و باهم حرف می زنیم و درددل می کنیم .

خوش بحال دیونه که از دنیا رهاست.

امروز با پدرم رفتیم بیرون توی راه یک سرگشته دیدم که اون هم گیج بود البته از دید سرگشته گیج بود . چون اون هم توی راهی پا گذشته بود که من دنبال اش هستم ولی به یک شکل دیگه.

وقتی می خوای برسی به سرچشمه یعنی خلاف جهت آب بری تو یک قطره هستی و میلیون ها قطره دارن مسیری طی می کنن که تو می خوای خلاف اش رو بری پیشه خودت می گی اینها دیونه ان برای چی از چشمه جدا شدن به امید رسیدن به دریا ولی نمی دونن که دریا واقعی همون سرچشمه است و شروع می کنی برعکس حرکت کردن یعنی خلاف جهت رفتن و هیچ چیز دیگه جز رسیدن سرچشمه برات مهم نیست ومحیط اطراف برات بی اهمیت می شه.

یک مدت من هیچ چیز برام مهم نبود ولی نیم دیگر بهم گفت که این راه درستی نیست یعنی این راه هم می شه به سرچشمه رسید ولی ارزش کمتری داره یا بقول سرگشته:

مسئله قبول شدنه ولی نمره هم مهمه

و همین شد که سرگشته به جهت دریا شنا کنه به امید رسید به سرچشمه.

آخ آخ تا حالا شده یک جای زندگی کنی که بقیه باهات هم زبون باشن ولی حرف های تو رو نفهمن و تنها کسی هم که متوجه حرف های تو می شه به اجبار برای یک مدت مامعلوم ترکت کنه وای وای خیلی دردنکنه . سرگشته الان توی این موضوع گیره

یک مرحله است ولی مرحله سختی است.

زندگی کردن در هستی مثل یک بازی استرازیک جنگی است تا یک مرحله رو طی نکنی نمی تونی به مرحله بعدی برسی و اگر یک مرحله رو با خطی چند بار اجازه تکرار نداری وبعد برای هیمشه گیم اور می شی.

فرض کنید یک بازی است که هفت بار اجازه دارید بازی کنید وبازی هم مثلا 7 مرحله است + یک مرحله نهای که ماجراش فرق می کنه حالا شما می تونید فقط 7 بار بازی کنید

یک پیشنهاد دوستانه از طرف سرگشته به شما :

اگر می خواهی توی هر کاری موفق باشی = به کاری که می کنی کاملا ایمان داشته باش و کوچکترین شکی نکن شک خوبه باعث ایمان می شه ولی باعث خراب شدن ایمان به شکلی که کوچکترین اثر نمی ونه هم می شه